یکی از مهمترین راههای ارتباط ما با دیگران، صداست. گرچه "زبان تن" و ظاهر افراد نیز گونههای دیگر ایجاد ارتباط را رقم میزند؛ اما تنها وسیلهای که میشود با آن اندیشه و احساس خود را بهتر بیان کرد، صداست. حدود ۵۵ سال پیش، شادروان ملک الشعرای بهار، در کتاب گرانمایهاش "سبک شناسی"، ضعف نحوهی سخن گویی ما را امری کلّی دانست و از ضایع شدن آهنگ صدای ما و جویده حرف زدن بیشتر انسانها، سخن گفت و از قول مردی فاضل نقل کرد که : «مردم ما به جای سخن گفتن، ناله میکنند». به همین خاطر، از همگان دعوت کرد تا به ورزش صدا بپردازند و طریق سخنگویی درست و فصیح را با آهنگ استوار و متین، بیاموزند.
از آن هنگام تا کنون نه تنها دعوت بهار اجابت نشده؛ بلکه کسانی که به اقتضای حرفهی خود با سخن گفتن و بیان، سرو کار دارند نیز آنگونه که باید، در پی حل این مشکل برنیامدهاند. این موضوع، شامل گویندگان و بازیگران تئاتر و سینما میشود که با این غفلت، اغلب قادر نیستند از صدای خود به نحوی "کارآ و ماهرانه" استفاده کنند.
برای پی بردن به ادعّای بنده ، کافی است به تماشای یک نمایش بنشینید و با دقت، به بیان بازیگران گوش کنید. مشاهده نمایید آیا ادای دیالوگها با آگاهی و احساس آنها -نسبت به آنچه که میگویند- ارتباط مستقیم دارد؟ نه تنها بازیگران تئاتر، بلکه این نشانهها را میتوانید در بازیگران سینما و دوبلورها نیز پیدا کنید.
نکتهی مهمی که لازم است اشاره شود این است که هرچه آگاهی و احساس شما نسبت به آنچه میگویید بیشتر باشد؛ بیان شما دقیقتر، عمیقتر و موثرتر خواهد بود. به عبارت دیگر، صدای شما، هرچند از لحاظ فیزیکی، کامل و دارای تنی گرم و دلنشین باشید، تا زمانی که با آگاهی کافی و احساسی نیرومند نیامیزد، نمیتواند گفتاری دقیق و موثر، عرضه کند.
همان طور که سیسلی بری از صاحب نظران نقل می کند: «صدا، جلوهای از شخصیت ماست. با صدا میتوانیم درون خود را به دیگران، نشان دهیم.» چگونگی تُن صدا، حالت و انتقال احساس آن، اگر خوشآهنگ باشد باعث لطافت روح مخاطب و پذیرش ما خواهد گردید. هنگام سخن گفتن، نگاه کردن به طرف مقابل، هم نشان دهندهی اعتماد به نفس ماست و هم احترام گذاشتن به اوست.
شمرده سخن گفتن، کمک شایانی به ما خواهد کرد تا مطالبی را که در نظر داریم بگوییم، در ذهن خویش، مرور و بهتر آنرا ادا کنیم. پیشنهاد میکنم همیشه به واکنش مخاطب توجه داشته باشید. این موضوع به ما کمک میکند تا بدانیم آیا وی راغب به گوش کردن به ادامهی صحبت هست یا نه.
به وجود آوردن اشتیاق در شخص مقابل، نفوذ در وی را بهتر و آسانتر میکند. نفوذ، به معنای راهیابی به زوایای پنهان ذهن اوست تا بتوانیم انگیزهی گوش کردن به آنچه میگوییم را در وی، تقویت نماییم. ایجاد اعتماد در مخاطب، یکی دیگر از نکات اساسی گوش کردن به سخنان ماست. دستیابی به آنچه آمد، مستلزم این است که کمی با علم مخاطبشناسی، آگاهی داشته باشیم. برای آشنایی با این علم، لزومی به تحصیلات آکادمیک در رشتهی روان شناسی، نیست. کافی است مخاطب را نگاه کنیم و انعکاس گفتههایمان را به تماشا بنشینیم و به ارزیابی او بپردازیم.
هرچند که ظاهر ما، (حرکات، لباس، اشارات غیر ارادی) نیز خبر از شخصیت ما میدهد؛ ولی با صدا، اندیشهها و احساسات دقیق خود را بیان میکنیم. هرچه صدای ما حسّاستر و کاراتر باشد، درون و منظورمان با جلوهی بهتری بیان میشود. این صدا، درونمایهی لطیف و عمیق ما را به مخاطب منتقل خواهد کرد. به منظور نفوذ در دیگران، لازم است شمرده و با وقار سخن بگوییم. برای دستیابی به این هدف، ابتدا نفس عمیق بکشیم؛ سپس صوت را به آهستگی همچون نسیمی که آرام میوزد، آنرا به گوش شنوندهی خود برسانیم. در چنین حالتی، اعتماد به نفس بیشتر میشود و با نگاه کردن در چشمان بیننده یا مخاطب خود، میتوانیم بازتاب آنرا در چشمان وی ببینیم. هرچه این عمل، پر طنینتر باشد، واکنش مخاطب را بهتر و دل انگیزتر خواهیم دید. نگاه کردن به مخاطب، لایههای پنهان روح و روان او را میتواند به ما بنمایاند به شرطی که کمی روانشناسی بدانیم.
براینفوذ در دیگران ، نیازی به گذراندن دوره های روان شناسی نیست.از راه دل وبا دل سخن گفتن، آرام و متین بودن همراهِ تُنِ صدای روح نواز، بهترین عواملراهیابی به درون هر کس است.
افراد، در زندگی روزمره، انتهای کلمات، به خصوص انتهای آخرین کلمه از هر جمله را معمولا نامفهوم و سست ادا می کنند. چند جمله را به صورت یکنواخت بیان کرده و کلمات را با تکیه و تاکید ادا نمی کنند.صدا ،برد لازم را نسبت به محیط خود ندارد. آهنگ آن مطبوع نیست. عبارات، معنای دقیق خود را به شنونده منتقل نمیکنند. به علت تنفس غلط، برای بیان قسمت آخر کلام – اگر کمی طولانی باشد– نفس کافی ندارند. لذا به تارهای صوتی، فشار وارد میکنند یا نفس را در ریهها حبس مینمایند و در نتیجه، کلمات بسیار بد ادا میشود. برای همین است که در چنین مواقع، یا تو دماغی صحبت میکنند، یا جیغ میزنند . همهی حروف به دلیل ورزیده نبودن عضلات سازندهی آنها، سست و کمجان ادا میشود. بعضی از کلمات را درست تلفظ نمیکنند. عدهای لهجه دارند. عدهای بسیار تند و بریده سخن میگویند و برخی نیز بسیار کند، کشدار و خسته کننده.
مخلص کلام اینکه، زبان و لبهای ما احتیاج به تمرین دارند. وقتی آنها را ورزش دهیم، آهنگ و لحن صدای ما دلنواز خواهد شد و چنانچه آنها را تنبل بار آوریم، خشک و بی روح صحبت خواهیم کرد. در آینده، بیشتر از فن بیان با شما سخن میگویم. با نگاهی به کتاب پرورش صدا و بیان هنرپیشه نوشته ی سیسیلی بری.
برچسب : نویسنده : bazighari بازدید : 196